هیچستان

خیال ...

بهزاد ساقرچيان
هیچستان

خیال ...

با یادی از استاد شهریار

گرچه پیر است این تنم، دل نوجوانی میکند
در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند

شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من
زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند

عاشقی ها میکند دل، گرچه میداند که غم
لحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکند

هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی
درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند

عقل بیچاره به گِل مانده ولیکن دست خود
داده بر دست ِ دل و، با او تبانی میکند

گیج و منگم کرده این دل، آنچنانی کاین زبان
همچو او رفته ز دست و، لنَتَرانی میکند

گفتمش رسوا مکن ما را بدین شهرو دیار
دیدمش رسوا مرا، سطحِ جهانی میکند

بلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفری
دست وپایش کرده گم، شیرین زبانی میکند 
 


"قاسم ساروی"

برچسب‌ها: خیالقاسم ساروی

تاريخ : چهار شنبه 8 دی 1395 | 10:5 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog By He ches tan:.