هیچستان

روزگار ...

بهزاد ساقرچيان
هیچستان

روزگار ...

روزگارم رفته و با بخت بدتا میکنم 
داعما غمگینم و با خنده حاشا میکنم 
خوب و بد هرچه که باشد مینشینم گوشه ای 
کاری از دستم نمی اید, تماشا میکنم 
عقل میگوید بمان معشوقه ات را بادبرد
ِ دل ولی گوید برو ، این پا و ان پا میکنم
ان شب و معشوقه و دریای و ماه دیگر گذشت
با غم دوران خود گریه چو دریا میکنم
یاد گرمی نفس های جوانی هایمان 
لحظه ها بر دست پیری خودم، ها میکنم
روزگارم رفته و اندوه و ماتم مانده است 
با صدای ناله ام امروز و فردا میکنم
 


"مهران کیوانی هفشجانی"
 

برچسب‌ها: روزگارعشقجوانیکیوانیهفشجانی

تاريخ : دو شنبه 28 آبان 1397 | 14:6 | نویسنده : بهزاد ساقرچيان |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog By He ches tan:.