جادهای دلتنگی بی نهایت اند
تا افق میرود حجم غربتشان
جوبهایشان پهن
غروب هاشان دلگیر
شب هاشان بی مهتاب
دل باید خوش کرد
به آواز گنجشککی ،نوای بلبلی
یا صدای شر شر آبشاری ، چشمه ساری ،جویبارکی
دل باید سپرد به سپیدیِ ابری در افق
دل باید سپرد به شبنمی در صبح
باید دوید تا ته دشت همچو قاصدک ،هم پای باد
باید رها نمود خود را ، از ابر زندگی
چون قطره ای باران
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: دلخوشی های زندگی
روزگار ...
قفس ...
خیال ...
آمدم اما ...
شهریار ایران ...
خوابی و خماریی ...
مزار ...
خوش می روی بر بام ما ...
سکوت هم ...
مژده بده ...
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
دزدیده ایم یک سیب ...
امیدی به وصال تو ندارم ...
ندانم کجا می کشانی مرا...
به خاک من گذری کن ...
من و تو ...
ندارم به جز از عشق گناهی ...
چون بمیرم ...
من ساقی دیوانه ام ...
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی