از تو پنهان می کنم رنگ صدایم را هنوز
پیش چشمت می کنم گم دست و پایم را هنوز
غربتم را با تو قسمت می کنم از راه دور
می پذیری دست های بینوایم را هنوز؟
بشنو آواز مرا از سایه ها و سنگ ها
مُردم اما نیست پایان، ماجرایم را هنوز
چیست آیا جرم انسان جز به دنیا آمدن؟
آنکه می آرد نمی بخشد خطایم را هنوز؟
در زمین جایی ندارم آرزویم مردن است
آسمان نشنیده می گیرد دعایم را هنوز...
نظرات شما عزیزان:
اگه تونستی بهم سر بزن <img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(8).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(8).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(8).gif" width="18" height="18">
برچسبها: دعاآسمانهنوز
روزگار ...
قفس ...
خیال ...
آمدم اما ...
شهریار ایران ...
خوابی و خماریی ...
مزار ...
خوش می روی بر بام ما ...
سکوت هم ...
مژده بده ...
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
دزدیده ایم یک سیب ...
امیدی به وصال تو ندارم ...
ندانم کجا می کشانی مرا...
به خاک من گذری کن ...
من و تو ...
ندارم به جز از عشق گناهی ...
چون بمیرم ...
من ساقی دیوانه ام ...
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی