وقتی نداری طعمه تا آهو بگیری
باید فقط با یاد چشمش خو بگیری
سخت است جای آن کسی که دوست داری
در خلوت خود در بغل "زانو" بگیری
از حسرتش کارت به جایی می کشد تا
قانع شوی از او دو تار مو بگیری...
وقتی که دل دادی چه وصلش، چه فراقش
زشت است آنچه داده ای از او بگیری
از روی تو چه آرزوها در دلم بود
از بخت بد باید که از من رو بگیری!
"علی حیاتبخش"
برچسبها: بگیری
روزگار ...
قفس ...
خیال ...
آمدم اما ...
شهریار ایران ...
خوابی و خماریی ...
مزار ...
خوش می روی بر بام ما ...
سکوت هم ...
مژده بده ...
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
دزدیده ایم یک سیب ...
امیدی به وصال تو ندارم ...
ندانم کجا می کشانی مرا...
به خاک من گذری کن ...
من و تو ...
ندارم به جز از عشق گناهی ...
چون بمیرم ...
من ساقی دیوانه ام ...
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی