اي علي موسي الرضا ( ع ) ،
اي پاك مرد يثربي ، در طوس خوابيده
من تو را بيدار مي دانم
زنده تر ، روشن تر از خورشيد عالمتاب
از فروغ و فر شور و زندگي سرشار مي دانم
گر چه پندارند ديري هست ، همچون قطره ها در خاك
رفته اي در ژرفناي خواب
ليكن اي پاكيزه باران بهشت ، اي روح عرش ، اي روشناي آب
من تو را بيدار ابري ، پاك و رحمت بار مي دانم
اي ( چو بختم ) خفته در آن تنگناي زادگاهم : طوس
- در كنار دون تبهكاري ،كه شير پير پاك آيين ، پدرت ،
آن روح رحمان را به زندان كشت –
من تو را بيدارتر از روح و راه صبح ، با آن طره زرتار مي دانم .
من تو را بي هيچ ترديدي ( كه دل ها را كند تاريك )
زنده تر ، تابنده تر از هر چه خورشيد است
در هر كهكشاني ،دور يا نزديك ،
خواه پيدا ، خواه پوشيده
در نهان تر پرده اسرار مي دانم .
با هزاري و دوصد ، بل بيشتر ، عمرت
اي جواني و جوان جاودان ، اي پور پاينده ،
مهربان خورشيد تابنده ،
این غمین همشهری پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتي ، دردي كه بي شك از تو پنهان نيست ،
وز تو جويد ( در نهاني ) راه و درماني
جاودان جان جهان ، خورشيد عالمتاب
این غمین همشهری پیر غریبت را ، دلش تاریک تر از خاک،
يا علي موسي الرضا ( ع ) ، درياب
چون پدرت ، اين خسته دل زنداني دردي روان كش را
يا علي موسي الرضا ( ع ) درياب ، درمان بخش
يا علي موسي الرضا ( ع ) درياب . . .
"مهدی اخوان ثالث"
برچسبها: مردیثربیطوسخوابیدهاخوانثالث
روزگار ...
قفس ...
خیال ...
آمدم اما ...
شهریار ایران ...
خوابی و خماریی ...
مزار ...
خوش می روی بر بام ما ...
سکوت هم ...
مژده بده ...
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
دزدیده ایم یک سیب ...
امیدی به وصال تو ندارم ...
ندانم کجا می کشانی مرا...
به خاک من گذری کن ...
من و تو ...
ندارم به جز از عشق گناهی ...
چون بمیرم ...
من ساقی دیوانه ام ...
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی