خدایــــــــــا! سرده این پایین، از اون بالا تماشا کن
اگه میشـه بیــــــا پاییـن و دستـــــای منـــو ها کن
خدایــــــــــا!سرده این پایین،ببـین دستــامـو میلرزه
دیگه حتـــــــــــے همه دنیا،به این دورے نمـے ارزه
تو اون بالا من این پایین،دو تایـــــــے مون چرا تنها؟
اگه لیلــــــے دلش گیــــره! بـــــگو مجنون چرا تنها؟
خدایا! من دلم قرصه،کسے غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت ،که حتــے روز،روشن نیست
کسـے اینجا نمـے بینـه که دنیـــــــــــا زیر چشماته
یه عمره یـــــــــــادمـــــــون رفته،زمیـن دار مکافـاته
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: خدا
روزگار ...
قفس ...
خیال ...
آمدم اما ...
شهریار ایران ...
خوابی و خماریی ...
مزار ...
خوش می روی بر بام ما ...
سکوت هم ...
مژده بده ...
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
دزدیده ایم یک سیب ...
امیدی به وصال تو ندارم ...
ندانم کجا می کشانی مرا...
به خاک من گذری کن ...
من و تو ...
ندارم به جز از عشق گناهی ...
چون بمیرم ...
من ساقی دیوانه ام ...
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی